خب و وقت برگشته 

اول یه عکس از اونجا و یه خاطره از اونجا

خب اونجا ما داشتیم قدم میزدیم که یه اکیپ اهنگ گذاشته بودن دورمون کردن 

داشتن واسه خودشون میرقصیدن بعد داد میزدن بیاین برقصینو اینا 

پسرخالم سریع دور شد ولی دور من جمع شده بودنو میگفتن بیا خوش میگذره میزدن به کمرم تا بوی الکلو حس کردم 

البته مشخص بود مست بودن  

و همینطور که میرفتیم یکی داشت مثل احمقا با دویستو شیش تا سرحد مرگ دریفت میکشید

خب خداروشکر ما اومدسمو الان سالمم